آخرین ویرایش: ۱۸ فروردین ۹۸؛
با توجه به برنامهای که در پیش دارم نیاز است جهت رفع ابهام مخاطبینم، اطلاعات کافی درباره خودم و طرز فکرم در اختیار آنها بگذارم. لذا این صفحه به مرور تکمیل خواهد شد.
کارهای مهمتر و واجبتر فعلا دارم.😊

محمد صالح سوزنچی میباشم
من یکی از هزاران جوان ایرانی از نسل سوختهٔ ایران هستم که در سالروز تولد پیامبر صلح و دوستی، مهربانی و مودّت عیسی مسیح(ع) در سال ۱۳۶۱ در شهر همدان پا به بروی این زمین خاکی گذاشتم تا اکسیژن را به دیاکسیدکربن تبدیل کنم.
در حال حاضر [شاید فعلا] در این شهر زیبا و خوش آب و هوا ساکن هستم و دارم حالش را میبرم، هر چند که این روزها دیگر حالش خیلی کم شده، چون دیگر مثل گذشته بدون ترافیک نیست😖.
😎 گواهی رفع ابهام
شاید در نگاه اول بابت آنچه که در مورد خودم بیان میکنم، نشان از خودنمایی، خودشیفتگی و… من داشته باشد.
اما راستش را بخواهید بنده به هیچ عنوان اهل «تظاهر و ریاکاری» و «دورویی و تملق» نیستم. و این زیادهگویی دلایل بسیار مهمی [حداقل برای خودم] دارد که در این ویدیو آنرا توضیح دادهام.
دقیقا کی هستم؟
من یک جوان(عزب اوغلی🥺) پا به سن گذاشته ایرانی هستم. بسیار میهندوست یا میهنپرست هستم. زادهٔ سرزمینی هستم به اسم ایران که بسیار به آن تعلق خاطر دارم و به ایرانی بودن خودم هم بسیار افتخار میکنم. بگونهای که از اعماق قلبم دوست داشته و دارم که هر روز من شاهد رشد و شکوفایی روز افزون کشور عزیزم باشم.
و بزرگترین آرزوی قلبی من هم این است که تا مادامی که بروی خاک این سرزمین ایستادهام و در زیر پرچم سه رنگش زندگی میکنم، به نوبه خود بتوانم در رشد و شکوفایی، در توسعه و آبادانی آن مشارکت داشته باشم و در یک کلام در ساختن آیندهٔ آن نقش مثبت و سازندهای ایفا کنم.
البته اگر سودجویان و سوداگران لاشخور و منافقان پست و بیوجدان روزگار بگذارند🤢
همچنین لازم است که گوشزد این نکته است که برای من هیچ اهمیتی ندارد که در وسط پرچم ایران قرار است چه علامت یا نمادی از [حکومت/نظام/دولت] نقش بسته باشد، آنچه مهم و پر اهمیت است سربلندی میهن و کشور ایران است.

میهندوست و میهنپرست هستم
به همین خاطر است که هیچ گرایش یا وابستگی ذهنی و تفکری، به هیچیک از حکومتهای قبل، حال و بعد ایران ندارم. بطور کلی دنبال رو سیاست نیستم، البته همواره تمامی حوادث و اخبار سیاسی کشورم را دنبال میکنم، اما اهل فعالیتهای سیاسی نیستم، آن هم به این خاطر است که دنیای سیاست پر از دروغ و نیرنگ و عوامفریبی است. کلا دنیای کثیفی دارد و تمام سعیام را میکنم که در این در این حوزه از هر گونه فعالیت خودداری کنم.
تقریبا ۴۰ سال پیش، یکی از اعضای درجه دوم از خویشاوندان نسبی من که با مجاهدین خلق همکاری داشتند، دستگیر و محکوم به اعدام میشوند، اما در نهایت موفق به فرار از ایران میشوند. اما هنوز پس از گذشت ۴۰ سال همچنان موج این اتفاق بر روی من و سایر خانوادهام دارد تاثیر میگذارد. گویا از نگاه مسوولین عزیز کشورم، ما خانوادگی ستارهدار شدهایم، عموماً به چشم یک […] به ما نگاه میکنند.
در این مورد تجربیات مختلف و جالبی داشتم، مثلا خیلی جاها که اصلا انتظار نداشتیم به همین بهانه ممیزی شدیم و بر عکسش زمانی که انتظار داشتم ممیزی شویم، ممیزی نشدیم هیچ، اعتماد هم به ما کردند.
برای مثال من هیچ سابقه بسیجی ندارم، در سال ۸۱ کارت خدمت گرفتم، دو روز مانده بود که اعزام بشوم، توکل به خدا کردم، رفتم سپاه منطقه همدان. گفتم آدم کاری هستم، اما بسیجی نیستم، دوست دارم تو شهر خودم کار کنم. هیچی دیگه من بطور عجیبی جذب نیروی سپاه منطقه همدان شدم، بعد از دوره آموزشی محل خدمتم شد «ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان».
باور بفرمایید هنوز که هنوز است من 🤣 میگیرد که چطور و چگونه کار من به این جاها کشید. راستش من با شلوار جین کارت اعزام تحویل دادم، فردایش تماس گرفتند که برو کچل کن داری اعزام میشوی و ۲۴ ماه بعد مجددا من با شلوار جین رفتم و کارت پایان خدمتم را تحویل گرفتم. اما از همه عجیبتر این بود که در سال ۸۳ وقتی آقای خامنهای آمده بودند همدان، واحد خدمت من مسوولیت را در رده حلقه چهار حفاظتی بر عهده گرفته بود. آقا من را هم تایید صلاحیت کردند و حکم تردد آزاد (لباس شخصی) داشتم.
فارغ از تمام این حرفها من دیگر ذات خودم را بخوبی میشناسم. و از همینجا به همه توصیه میکنم اگر روزی دیدید من کاندیداتوری رئیس جمهوری شدم، لطفا به من رای ندهید، چون اگر پای من به سیاست باز شود، ترامپ را هم میگذارم توی جیب کوچیکم🤔😎.
جامعه و فرهنگ
من عاشق و دلشیفته کودکان هستم، یکی از مدافعان سرسخت حقوق کودکان هستم. بطوری که یکی از بهترین تفریحات من گذراندن و صرف وقت با کودکان مخصوصا کودکان زیر ۳ سال است و هیچ لذتی را فراتر از خندیدن کودک سراغ ندارم.
از آنجایی که بازی کردن با کودکان نیازمند ارتباط برقرار کردن با آنهاست و این کار بسیار سختی و دشواری است، من برای پیدا کردن راههای ارتباطی و بطور کل درک رفتار کودکان گاها پیرامون این موضوع دست به مطالعه میزنم و به همین خاطر است که علاقه خاصی نسبت به بعضی از مباحث جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی دارم.
متاسفانه من و هم نسلهای من با جنگ ۸ ساله ایران غریبه نیستند. شخصا تجربه خیلی بدی از بمبارانهای سال آخر صدام لعنتی دارم. بعد از جنگ هم کشورم شرایط خوبی نداشت و بطوری که هر کسی به ما میرسید، ماها را نسل سوخته خطاب میکرد و کم کم این باور را در ذهن ما شکل گرفت که بله من نسل سوخته هستم.
اما وقتی که بزرگتر شدم به مرور زمان فهمیدم که علت نسل سوخته شدن من فقط یک دلیلی بیشتر ندارد. و آن این است که نسلهای گذشته من که همان پدران امروز ما هستند، اصلا هیچ توجهی به نسلهای آینده کشور نداشتند.
غفلت و بیتوجهی کردند، چون هیچ دیدگاهی روشنی به آینده نداشتند. لذا چون دوست ندارم نسل آینده کشورم که همین کودکان امروز هستند تبدیل به نسل جزغاله شده و … نشوند، شدیدا به آینده فکر میکنم، چون معتقدم آینده را باید ساخت البته نه فقط برای خودم بلکه برای جامعهای که در آن زندگی میکنم. رشد خودم رو در گرو رشد جامعهام میدانم پس همواره سعی میکنم سازنده باشم.
من به جامعهای که در آن زندگی میکنم اهمیت زیادی میدهم بطوری که در برخی از مسائل اولویت و ارجحیت جامعه از مسائل شخصی خودم بسیار بالاتر نسبت به برخوردار است. برای مثال جامعه را مهمتر از پولدار بودن خودم میدانم و زندگی متوسط در یک جامعه سالم را بسیار لذت بخشتر از پولدار بودن در یک جامعه کثیف میدانم و به هیچ عنوان حاضر نیستم که سرمایههای اجتماعیام را با سرمایههای اقتصادی معاوضه کنم.
برنامه نویس و توسعهدهنده نرمافزار هستم
هر چند آخرین مدرک تحصیلی من کاردانی نرمافزار کامپیوتر [یعنی مهندس نیستم] است، اما برنامهنویسی را خیلی قبلتر از ورود به دانشگاه شروع کردم یعنی حدودا از اوایل سال ۱۳۷۶ بود که برنامهنویسی را با «کمودور ۶۴» آغاز کردم. با زبانهای GW-BASIC و QBasic مقدمات اولیه برنامهنویسی را آموختم و با Turbo Pascal لذت برنامهنویسی را تجربه کردم و در کنار FoxPro و با انجام پروژههای دانشجویی ضمن کسب تجربیات بیشتر توانستم از این راه به کسب درآمد برسم. با delphi7 و SQLServer برنامهنویسی تحت ویندوز را تجربه کردم و توانستم در آن زمان چند پروژه نسبتاً بزرگ مثل نرمافزار اختصاصی مبدل دیتابیس را برای نوسازی مدارس همدان و نرمافزار مدیریت دانشجویان را برای دانشگاه پیام نور کبودرآهنگ همدان پیادهسازی و به ثمر برسانم.
همچنین در اواخر ۱۳۷۹ بود که با دنیای مجازی آشنا شدم و بعد از کمی تفریح و چت بازی در YahooMassenger و آشنایی نسبی با ساختار و اصول شبکه اینترنت و آینده پیشروی آن تصمیم گرفتم که در حوزه طراحی و پیادهسازی صفحات وب فعالیت کاری خودم را آغاز کنم.
من فعالیت در حوزه طراحی و پیادهسازی صفحات وب را از سال ۱۳۸۱ بصورت جدی آغاز کردم، در اوایل برای انجام پروژههایی که میگرفتم از PHPNuke و کمی که کار بلدتر شدم از CMS قدرتمند آن زمان موببلتایپ استفاده میکردم. اما از سال ۱۳۸۶ بود که زبان PHP را بعنوان ابزار اصلی خودم انتخاب کردم و رسما وارد مرحله توسعه و طراحی نرمافزار تحت وب شدم و توانستم با راهنماییهای استاد خوبم وحید سهرابلو که مدیر انجمن IranPHP در مدت کوتاهی به این زبان مسلط شوم. سرانجام در اواسط ۱۳۸۷ من فریمورک قدرتمند و محبوبم CakePHP را برای پیادهسازی و توسعه سیستمهای تحت وب حرفهای انتخاب کردم و همچنان از این فریمورک استفاده میکنم.
در طی این سالها ضمن انجام فعالیتهای تجاری که اغلب به سبک فریلنسر [آزادکار] و بصورت دورکاری انجام میدادم، همواره سعی میکردم آنچه را که خودم یاد میگرفتم را با دیگران نیز به اشتراک بگذارم. به همین خاطر در برخی از تالارهای گفتگوی تخصصی مطرح در ایران و در جایگاههای مدیریتی مختلفی مشارکت داشتم و (movabletype.ir و iranphp.org و cakephp.ir) و از طرف دیگر در اکثر شبکهها اجتماعی منجمله توییتر حضور پر رنگی دارم (به روایت تاریخ عضویتم در توییتر، من جزو یکی از ۲۰ نفر اول [ایرانی] در این شبکه هستم). از ظرف دیگر من خودم را عضو خیلی کوچکی از جامعه نرمافزار کدباز (GITHUB) میدانم که به فرهنگ نرمافزار آزاد و دانشآزاد علاقه و ارادت ویژهای دارم.
هموطن گرامی من:
من به جامعهای که در آن زندگی میکنم اهمیت زیادی میدهم و حتی آن را مهمتر از پولدار بودن خودم میدانم، چون در دوران جوانی تجربیاتی سیاه و تلخی داشتم که به من ثابت کردند زندگی متوسط در یک جامعه سالم بسیار لذت بخشتر از پولدار بودن در یک جامعه کثیف است.
سالها پیش فهمیدم که نسل من سوخته شد به این خاطر که نسلهای قبل من نسبت به نسلهای آینده غفلت و بیتوجهی کردند، چون هیچ دیدگاهی روشنی به آینده نداشتند. لذا چون دوست ندارم نسل آینده کشورم که همین کودکان امروز هستند تبدیل به نسل جزغاله شده و … نشوند، شدیدا به آینده فکر میکنم، چون معتقدم آینده را باید ساخت البته نه فقط برای خودم بلکه برای جامعهای که در آن زندگی میکنم. رشد خودم رو در گرو رشد جامعهام میدانم پس همواره سعی میکنم سازنده باشم.
من عاشق و دلشیفته کودکان هستم و یکی از مدافعان حقوق کودکان هستم. بهترین تفریح و سرگرمی من وقت گذراندن با کودکان زیر ۳ سال و بازی کردن با آنهاست. از آنجایی که ارتباط برقرار کردن با کودکان کار بسیار سختی و دشواری است، برای ارتباط بهتر با آنها گاها دست به مطالعه میزنم و علاقه خاصی نسبت به برخی از مباحث جامعهشناسی، روانشناسی دارم.
به مرور زمان این نکته را آموختم که رشد و پیشرفت من در گرو رشد و توسعه جامعهای که در آن زندگی میکنم امکانپذیر است و اگر من در ساخت، توسعه و نگهداری جامعهام مشارکت قلبی و عملی نداشته باشم، نه من و نه آن جامعه ممکن است هرگز به رشد و توسعه دست پیدا نکند. لذا همواره سعی نمودم که در راستای رشد و پیشرفت خودم کاری را انجام بدم که نتیجه و برآیند آن هم راستا با رشد و تعالی جامعهام باشد تا بتوانم به نوبه خود در ساختن جامعهای که در آن زندگی میکنم نقشی ایفا کنم و سهمی داشته باشم.
بسیار کنجکاو، پژوهنده و پژوهشگر هستم، اصولا هر چیزی را که توجیه و دلیل منطقی نداشته باشد را براحتی قبول نمیکنم و اگر برایم حائز اهمیت باشد حتما در موردش تحقیق میکنم تا واقعیت و حقیقیت را در موردش بدانم.
از تجزیه و تحلیل مباحثی پیچیده و چالش برانگیز بسیار لذت میبرم، بویژه آن گروه از مباحث که برای حل صورت مسئله آن نیاز باشد از روشهای غیر متعارفی همچون مهندسی معکوس استفاده کنم.
بسیار به قانون احترام میگذارم و طرفدار اخلاق هم هستم.
بطور ذاتی یک نینجا و بطور رسمی یک همدانی پوست خر کن🤣هستم. به این معنی که هر زمان فعالیت یا کاری را شروع کنم تا مادامی که آن را به سرانجام نرسانم دست از سعی و تلاش بر نمیدارم. آن هم به این خاطر که اعتقاد راسخ دارم «خواستن، توانستن» است و اصلا هر چیزی که خودم تا امروز یاد گرفتم و بلد هستم را دقیقا بر همین اصل و بصورت خودآموز و البته با سعی و تلاش و مطالعه آموختهام.
امیدوارم هرجا هستید موفق و پیروز و همینطور پر تلاش باشید.
خیر فقط برای وبلاگم ازش استفاده میکنم. اما از چه لحاظ منظور شما هست؟!
[…] print? […]